فاجعه در فوتبال ایران؛ عذرخواهی برای رعایت قانون!  -  درویش مدیریت بحران بلد نیست
سرویس ورزشی - نگاهی دقیق به داستان یک رفت‌وآمد چندروزه روی صندلی مدیریت پرسپولیس با حضور کارشناسان رسانه.

به گزارش سرویس ورزشی خبر ناب به نقل از همشهری - رضا درویش پس از یک فصل بدون جام از مدیرعاملی پرسپولیس استعفا کرد؛ اتفاقی که هواداران پرسپولیس از ماه ها قبل دنبال آن بودند. هرچند خیلی زود مشخص شد این استعفا نمایشی بیش نبوده و قرار نیست آقای مدیر صندلی اش را ترک کند. حالا که جناب مدیرعامل پس از ۳ سال و ۳ ماه حداقل تصمیم گرفت به طور نمایشی قید نشستن روی صندلی مدیریت پرافتخارترین تیم سال های اخیر را بزند، این سؤال پیش می آید که تحفه درویش برای پرسپولیس چه بوده است؟ درست مثل هر مدیری، عملکرد درویش هم در پرسپولیس جنبه های سفید و سیاه داشته اما به نظر می رسد میراث اصلی او برای تیمی که تا همین سال گذشته همه جام ها را درو می کرد، یک تیم پیر و شکست خورده است. دیگر همه می دانند که غفلت از جوانگرایی طی این سال ها، چه بر سر سرخپوشان آورده و چگونه تیمی بالای ۳۰ سال را به جا گذاشته که احیا و بازسازی آن بسیار دشوار است. کاش اما مشکل پرسپولیس فقط پیری بود. این تیم که سال ها به یکدستی خود مباهات می کرد، حالا در دام تفرقه و باندبازی گرفتار شده و به هیچ وجه نشانی از آن وحدت پیشین ندارد. بی گمان بخشی از امتیاز منفی این داستان هم متوجه مدیریت رضا درویش است که نتوانست اوضاع را به خوبی کنترل کند. با رضا خدادادی و وحید نمازی، از روزنامه نگاران قدیمی نگاهی دقیق تر به این ماجرا داشته ایم.

مدیری در ساختار غلط

وحید نمازی: عرض کنم که من مقداری می خواهم مسئله را فراتر از شخص ببینم. در کل فوتبال ایران وضعیت نابسامانی از نظر اقتصادی دارد. بخش عمده ای از مشکلات این فوتبال، مشکلات ساختاری است که آقای درویش یا هر مدیر دیگری که در این ساختار غلط درواقع سکان کار را بر عهده بگیرد، محصولی از همان وضعیت نابسامان است. از طرف دیگر، نکته ای را هم باید درنظر بگیریم که شما در هیچ شرکت تجاری یا سازمان اقتصادی، این را نمی توانید ببینید که شرکت همواره بتواند در اوج باشد. اینها همه مسائلی است که درواقع وجود دارد. اما از همه اینها مهم تر، عدم ثبات مدیریتی و اصلا یک جورهایی بی صاحب بودن باشگاه های بزرگ ماست که آن هم ناشی از وضعیت مالکیت شان و بازنبودن اقتصاد باشگاهی است. ما اقتصاد فوتبال مان اصلا یک اقتصاد مرده است و عملا می شود گفت که براساس رانت و مسائل این چنینی می گذرد. فکر می کنم که حالا علاوه بر آقای درویش، مدیران دیگری هم اگر بودند، این اتفاق می افتاد.

تغییر همراه با درد و خونریزی

نمازی: من فکر می کنم وقتی شما یک مربی مقتدر را از دست می دهی و کسی که پایه های یک تیم خوب را گذاشته، بعد از مدت ها آن اثرش پاک می شود؛ اتفاقی که مثلا حالا بلاتشبیه در مورد منچستریونایتد و سر الکس فرگوسن هم افتاده، آن جدا شدن و آن تغییر، مقداری همراه با درد و خونریزی است، اما مدیریت خوب می تواند این موارد را کنترل کند.

نابودی یک میراث

رضا خدادادی: من معتقدم که درویش میراث نسبتا خوبی را در عصر مدیریتش دریافت کرد؛ یعنی تیمی که ثبات داشت، شاکله قهرمانی داشت، مهم تر از آن روحیه و اقتدار یک تیم قهرمان را نشان می داد. در دی ان ای پرسپولیس از نظر من توانایی هایی می جوشید که این دیگر هر کسی هم می آمد در آن قالب قرار می گرفت، خودش را نشان می داد. اما یواش یواش به نظر من آقای درویش خواسته یا ناخواسته درواقع این میراث را به سمت نابودی کشاند. بله ایشان هم قهرمانی آورده، سوپرجام، جام حذفی. اما نکته اینجاست که هر قدم که جلو آمد، با انتخاب هایش و تصمیم های استراتژیکش، درواقع گامی برداشت به سمت این جایگاهی که امروز درگیرش است. البته از برآیند حرف های ایشان در روزهای اخیر مشخص است که فعلا ابقا شده اند و قرار است بمانند.

مشروعیت ازدست رفته

خدادادی: از نظر من آقای درویش در مقطعی مشروعیت خودش را بین هوادارهای پرسپولیس از دست داد. آن چیزهایی که در ذهن خود من است که چگونه مشروعیت یک مدیر به نظر من از دست می رود. یک؛ همراهی شان با علی پروین. خیلی بی تعارف بگویم علی پروین برای هوادارهای پرسپولیس به سمبل فوتبال سنتی تبدیل شده. کار رسید به آنجا که یک هوادار نابینا یک حرف زشتی هم زد و... و. شما قداست علی پروین را از بین بردید. آقای پروین باید جایگاهش مشخص باشد؛ به دور از تصمیم گیری. حالا هی هرچه که خودشان و شما هم بیایید زور بزنید که آقا نه، علی پروین هیچی... وقتی همه جا کنار شماست، وقتی خودتان می گویید که به او اقتدا می کنید... مثالی دیگر می گویم. تیم النصر آمده تهران، یک خانمی در مراسم استقبال هست. من اولین بار این را در پیج خودم به ضرس قاطع می گویم. عکس را که دیدم برایم بسیار تعجب برانگیز بود. هنوز هم در آرشیو صفحه ام هست. رفتم دور این خانم خط کشیدم چون عوامل باشگاه را می شناختم، مدیر روابط بین الملل را می شناختم، مترجم ها را می شناختم. این خانم را من تا حالا ندیده بودم. دورش را خط کشیدم و عکسش را منتشر کردم گفتم ایشان کین؟ چین؟ نمی دانستم تازه. خیلی پربازخورد شد، از آنجا همه گفتند این کیه؟ این کیه؟ این کیه؟ متوجه شدیم که دخترخانم آقای درویش است. چرا باید یک مدیری از یک موقعیتی استفاده کند در مراسم استقبال از رونالدو، دختر خودش را بیاورد کنارش قرار بدهد. برای چی؟ مدیر روابط بین الملل داریم در باشگاه به زبان مسلط است. مصداق هایی از این دست زیاد است. ازجمله انتخاب هایی که ایشان کردند و من برای دانه به دانه اش و اینکه هر قدم این مشروعیت چگونه از بین رفت، برایش مثال و دلیل دارم.

انتخاب های حاشیه ساز

نمازی: درویش طی این چند سال ارتباط بسیار خوبی با هیأت مدیره داشته، عملا حرفش در هیأت مدیره برو داشته، هیچ تصمیم خلاف خواسته هایش گرفته نشده و حتی حمایت مالکیت جدید را هم داشته است. درویش هر چیزی را که یک مدیر باید داشته باشد، داشته. ولی شما وقتی این ثبات مطمئن را داری و برای آینده ات هیچ برنامه ریزی حداقل میان مدتی نمی کنی، قطعا یک جایی به مشکل می خوری. الان داشتم فکر می کردم و به جدول ۲تا لیگ پایه های تهران نگاه می کردم. رده های پرسپولیس فکر می کنم جزو ۳تای اول بودند. خب این الان خودش یک موضوع مهم است. شما الان یک فرصتی داری که می توانی از آن فرصت استفاده کنی، حداقل وقتی تیمت آنجا آن آمادگی را دارد، حداقل چهار، پنج تا بازیکن می توانی داشته باشی. بعد می آییم می بینیم که خروجی آن تیم ها عملا دیده نمی شوند یا به دلیل مسائلی که وجود دارد در فوتبال ایران و عملا نتیجه گرایی و صددرصد نتیجه گرایی حکمفرماست، حتی از این نظر هم ایشان موفق عمل نکردند. مثلا واقعا متعجبم محمد عمری را پرسپولیس خیلی ساده از دست داد درحالی که در ترکیب تیم می درخشید. باز می آییم در رده کادر فنی، مگر یحیی گل محمدی عملکرد بدی داشت؟ مشکلاتی که ایشان و آقای درویش داشتند، حالا شاید بخشی اش هم تقصیر یحیی گل محمدی باشد، نمی خواهیم بگوییم که او بی تقصیر است. ولی بالاخره یک مدیر نتوانست داستان را مدیریت کند. از یک جایی به بعد ایشان عملکردش به هیچ وجه جای دفاع ندارد و همه اش شبهه ایجاد کرده. شما عملا قافیه را برای گرفتن بازیکن ها باختی. انتخاب هایت در مشاوران و معاونان باشگاه هم انتخاب های حاشیه داری بوده. در همه دنیا باشگاه ها می روند دنبال این می گردند که افرادی را به عنوان مدیر ورزشی انتخاب کنند که بتوانند مسائل را رفع کنند. شما یکی مثل افشین پیروانی را در پست خودش ببینید. او بارها گفته آقا من به خاطر اینکه تیمم نتیجه بگیرد هر کاری می کنم. اتفاقا این خیلی جرأت می خواهد که شما این حرف را بزنی. این آدم آنقدر این توانایی را دارد که می آید این حرف را می زند. این اتفاقا انتخاب خوبی بوده. شما می بینید در آن زمینه شاید پرسپولیس کمتر مسئله داشته. ولی در کنار آقای درویش در حوزه مدیریتی و راهبری باشگاه، شما چنین آدمی را نمی بینید که ضعف های ایشان را بپوشاند و بتواند به هر حال کاری کند که پرسپولیس رو به جلو برود.

دوران پسابرانکو

نمازی: از زمانی که برانکو رفته، همین جوری این تیم افول کرده و از آن شخصیتی که در تیم بوده، هی دور شده؛ یعنی این باوری بوده که برانکو توانسته بوده در این تیم به وجود بیاورد که شما شخصیت تان، شخصیت برنده ای است. آن مدل ذهنی پرسپولیس، مدل ذهنی بازنده را بعد از سال ها، بعد از آن گرفتاری ها از پرسپولیس گرفت. بعد از اینکه تیم دوازدهم و سیزدهم جدول بوده، برانکو زحمت کشیده در آن دوره اینها رفته کنار. دوباره به آن راحتی شما به آن قله رسیدی، بله نمی توانی همیشه در قله باشی، ولی حداقل باید آن هسته را حفظ کنی. این را از دست دادی. به خاطر این حاشیه ها، به خاطر این انتخاب ها، به خاطر بازیکن هایی که اصلا شما می بینی همه اش می آید می رود صحبت می کند.

عذرخواهی عجیب

خدادادی: نکته بعد اینکه ایشان برای رعایت قانون روی آنتن زنده در این مملکت عذرخواهی می کند و می گوید من غلط کردم. یعنی شما ببینید فاجعه تا کجاست که یک نفر برای ایستادن پای قانون می آید و آنقدر علنی عذرخواهی می کند. ایشان ادعایی را مطرح کرده اصلا جایش است چون به سرنوشت آقای درویش هم مربوط می شود. می گوید که رئیس فدراسیون به استاندار یک استان گفته که آقا تو نگران سقف قرارداد نباش، من روز آخر درستش می کنم. برو قراردادهای سنگین ات را ببند. اصلا تا حالا هیچ کس این را پیگیری نکرده. هیچ کس نمی گوید که آقای فدراسیون چرا یک جواب نمی دهی؟ یعنی شما از یک رانت اطلاعاتی در اختیار یک استان و یک تیم خاص قرار دادی؟ بقیه تیم ها اجازه نداشتند اما آن تیم اجازه داشته؟ این یعنی به همان سقفی هم که خودشان درنظر گرفته بودند پایبند نماندند. سقف ها روی سر فوتبال ایران خراب شد. دو، سه تا آجرش هم وسط کله آقای درویش فرود آمد. چرا؟ چون واقعا ایشان تصور می کرد که با رعایت آن، درواقع امتیازی ازش کسر نمی شود. ۳ تا از بهترین ستاره های خودش را از دست داد. اگرچه که از نظر من در آن جمع پرسپولیس برد کرد که بیرانوند را به آن شکل داد رفت. چرا؟ چون از نظر من بیرانوند آدمی نبود که درواقع بر چارچوب های حاکم بر فوتبال که یک قرارداد کاملا مشخص است، پایبند بماند و می خواست این بازی درواقع موش و گربه را هر سال تکرار کند و به یک اعصاب خردی برای پرسپولیسی ها تبدیل شده بود.

فسفر نسوزاندن برای انتخاب ها

خدادادی: اصلا من قدم به قدم می شمارم می آیم جلو. ایشان وقتی آمده یحیی بوده، یک مربی کاربلد؛ تیم هم قهرمان کرده بوده، سر جایش. یحیی را از دست می دهد، در آن پنجره نقل وانتقالاتی دعوا سر این است که یحیی می گوید من بازیکن می خواهم، امکانات می خواهم. آن رد می شود، اتفاقا می رود بازیکن می گیرد. بعد از این اتفاقات نخستین انتخاب آقای درویش اوسمار است. چطوری انتخابش می کند؟ می رود در رختکن را باز می کند دو، سه تا را می کشد کنار ازجمله سروش رفیعی که همین الان یک بخشی از فشاری که روی سروش است، به واسطه مدیریت ضعیف همین آقای درویش است. می رود اینها را می کشد کنار ازشان می پرسد که آقا من با این ببندم یا نبندم؟ درواقع آنها می گویند اوکی. اوسمار دم دستی ترین گزینه برای آقای درویش است؛ یعنی هیچ فسفری ایشان برای انتخاب نسوزانده. آن زمان از لپ لپ چیز خوبی درآمد بیرون. همان را هم نتوانسته حفظ کند. می رود سراغ انتخاب بعدی؛ آقای گاریدو. من روزی که رزومه ایشان را دیدم، کامل به این نتیجه رسیدم که آقای گاریدو امکان موفقیت در ایران ندارد. یک مربی دسته دومی است که نتوانسته هم نتیجه بگیرد. می رود جلو، می رسد به اینجا که گاریدو هم باید کنار برود. کریم باقری را یک جایی خود آقای درویش از دست داده، پشتش نایستاده، سیدجلال را آورده. حالا می رود با مکافات کریم را برمی گرداند. بعد الا و بلا پایش را می کند توی کفش دوباره حکایت پارسال است؛ دم دستی ترین انتخاب. اما این دفعه کریم باقری زرنگ است، دم به تله ایشان نمی دهد. می گوید آقا الا و بلا من سرمربی نمی ایستم، چون فضا را می شناسد. آقای درویش... اینکه می گویم مشروعیت چگونه از دست می رود، ایشان ۴۰ روز زمان را می سوزاند. ۴۰ روز آزگار. یک جمله ای هست می گوید که خسیس مجبور می شود که چندبار هزینه کند، خب آقای درویش هم با تصمیم هایی که گرفت مجبور شد که چندبار هزینه کند. درصورتی که اگر انتخاب اولش پارسال درست بود یا حداقل با اوسمار جوری می بست که ایشان را موظف می کرد که در تیم باقی بماند؛ یا حتی اول فصل می رفت سراغ واقعا یک مربی در کلاس برانکو یا همین آقای کارتال، مجبور نبود آنقدر خودش را اذیت کند. خودش هم می گوید که با اسکوچیچ نشستم توافق نکردم، رفتم با ماتزاری عکس گرفتم. خروجی اینها اگر رسیده به گاریدو، پس ایشان به هیچ عنوان انتخاب کردن در مقاطع حساس را بلد نیست.

پایان بندی؛ چاقوی تیز پرسپولیس

خدادادی: شما اگر می خواهید تیمی را که هر روز کانون حادثه است مدیریت کنی، باید مدیریت بحران بلد باشی. آقای درویش مدیریت بحران بلد نیست. بسیاری از مدیرهای ما بلد نیستند. کاش می شد ما به جای بازیکن های خارجی می توانستیم مدیر خارجی خوب وارد فوتبال مان کنیم. شاید خیلی از این مشکلاتی که امروز به آن مبتلا هستیم، الان نداشتیم. پرسپولیس مثل یک چاقوی بسیار تیز است؛ دست هر کسی نباید باشد. می تواند آن چاقو دست بسیاری از آدم ها را زخمی کند، قلب شان را بشکافد. باید حتما دست یک بلدکار باشد؛ کسی که ارزش این برند را بشناسد و فضایش را بداند. صرف اینکه آقا ما هوادار بودیم، نمی دانم فلان جا مدیریت کردیم، اینها از نظر من فایده ندارد. باید آدم کاربلد بالای این کار باشد. پرسپولیس مدرسه پیرمردهاست الان. اگر کسی می خواهد کاری کند، باید مدرسه پیرمردها را تعطیل کند، انقلابی در آن به وجود بیاورد، باید جنم مدیریتی برای این کار داشته باشد. مثل عصری که آقای برانکو رفت جوان هایی مثل همین رامین رضاییان، محسن مسلمان و بقیه را آورد. من در آقای درویش جسارتا نمی بینم که از پس چنین پروژه ای بربیاید.

منبع: روزنامه همشهری

این خبر توسط سایت همشهری آنلاین منتشر شده و خبر ناب صرفا آن را به اشتراک گذاشته است.

منبع : همشهری آنلاین

اخبار گوناگون در خبر ناب