مبارزه رئیس سابق فدراسیون فوتبال با سرطان؛ شیمی درمانی کردم ولی هنوز نمی دانم سرطان دارم یا ندارم
سرویس ورزشی - می‌گویند فوتبالیست‌ها دو بار می‌میرند؛ یک بار وقتی از فوتبال خداحافظی می‌کنند و بار دیگر مثل همه انسان‌ها، اما واقعیت این است آن‌ها چندین بار می‌میرند و زنده می‌شوند!

به گزارش سرویس ورزشی خبر ناب به نقل از خبرآنلاین - خبرگزاری خبرآنلاین؛ بسیاری از بازیکنان و مدیران ورزش بعد از سال ها فعالیت، گوشه نشینی را انتخاب می کنند؛ هرچند که می دانند برای شان حکم سم را دارد که آهسته آنها را به نیستی می کشاند. اگر قرار باشد اسمی از این افراد برده شود خودش یک کتاب می شود و «داریوش مصطفوی» یکی از همان افراد است.

به گزارش ایرنا، مصطفوی نخستین بار در سال ۱۳۵۸ و در حالی که ۳۸ ساله بود حضور در پست مدیریت در فوتبال را تجربه کرد. او در این سال بعد از «ناصر نوآموز» در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال به مقام دوم رسید و به عنوان دبیر فدراسیون فوتبال منصوب شد. در دوران دبیری او در فدراسیون فوتبال تیم ملی در مسابقات فوتبال المپیک ۱۹۸۰ مسکو و جام ملت های ۱۹۸۰ آسیا شرکت کرد.

۱۰ سال بعد در سال ۱۳۶۸ برای دومین بار، دبیر «ناصر نوآموز» در فدراسیون فوتبال کشورمان شد. این بار او مسئولیت مورد نظر را سه سال در اختیار داشت و در این مدت مدیریت تیم های ملی فوتبال را نیز عهده دار شد و سپس در آبان ماه ۱۳۷۳ به عنوان بیست و یکمین رئیس تاریخ فدراسیون فوتبال کشورمان جانشین «امیر عابدینی» شد. او بعد از آنکه تیم ملی فوتبال پس از ۲۰ سال به جام جهانی رفت، در فاصله کوتاهی تا جام جهانی ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) از کار برکنار شد.

در ۴۸ ساعت به این روز افتادم

چند ماه پیش خبر رسید، مصطفوی در بیمارستان بستری شده و در حال شیمی درمانی است و به دلیل شرایط خاص، اجازه ملاقات ندارد. بعد از طی مراحل درمان، به خانه بازگشت تا دوره نقاهت را طی کند. در همین روزها بود که جمعی از پیشکسوتان عرصه ورزش و رسانه همچون «جهانگیر کوثری، باقر سپهسالاری، رضا میرزائیان، مرتضی نظری، سرهنگ رحمان عظیمی، ابراهیم شادمهر و ...» به عیادت مصطفوی رفتند.

وی با روحیه ای شاد، از دوستان و پیشکسوتان ورزشی استقبال کرد و درباره اینکه چگونه به این وضع دچار شده، توضیح داد.

مبارزه رئیس سابق فدراسیون فوتبال با سرطان؛ شیمی درمانی کردم ولی هنوز نمی دانم سرطان دارم یا ندارم

«حالم خوب خوب بود. در مدت ۴۸ ساعت به این روز افتادم. همه چیز از یک درد معمولی در کشاله رانم پیش آمد. مشکلی که ابتدا آن را جدی نگرفتم اما وقتی به فکر درمانش افتادم، پزشکان اعلام کردند باید بلافاصله بستری شده و درمانم را آغاز کنم. نمی دانستم سرطان لوزالمعده (پانکراس) دارم.

لوزالمعده جای سختی قرار گرفته و بیماری با انجام آزمایش های زیاد تشخیص داده می شود. به بیمارستانی رفتم که در آن جا دستگاهی دارند که جزء به جزء بدن را با اسکن، نشان می دهد. بعد از انجام آن، به بیمارستان دیگری رفتم تا نتیجه اسکن را برای تشخیص بیماری به آنها بدهم. پس از دو سه روز تماس گرفتند و کاغذی به من دادند که فقط یک کلمه نوشته بود!

با وجود دانستن زبان انگلیسی، چیزی از آن سر در نیاوردم. پیش پزشک بردم که با دیدن آن گفت باید بستری شوی! گفتم فامیلم فوت کرده باید بروم بهشت زهرا. اما دکتر بدون مقدمه به من گفت سرطان داری! شاید باورتان نشود اما این خبر هیچ نگرانی برای من به همراه نداشت!

به من گفت امروز باید بستری شوی؛ گفتم اجازه بدهید فردا بیایم. موافقت نکرد. از منزل تماس گرفتند کجا هستی؟ گفتم در بیمارستان بستری شدم. از آن روز ما ۲ روز اسیر بیمارستان شدیم و بستری بودم؛، باید شیمی درمانی می کردم.

خدا نصیب هیچکس نکند

در هفتمین جلسه شیمی درمانی، دیگر خسته شدم، هر دوره شیمی درمانی ۱۷ ساعت بود و خدا نصیب هیچ کس نکند. دکتر گفت باید دوره آن تمام شود. به سختی و با یک روحیه بد در بیمارستان ماندم تا اینکه من را دو بار به آزمایشگاه فرستادند و آن جا گفتند هیچی معلوم نیست! دکتر متخصص آمد و گفت چیزی نیست! اما دکترم اعتقاد داشت که من باید پنج جلسه سه ساعته شیمی درمانی داشته باشم.

پس از سه جلسه شیمی درمانی، دوباره من را فرستادند تا پت اسکن کنم؛ همسرم نگران بود، گفتم چیزی نیست بگذار انجام دهم. دوباره آزمایش را انجام دادند.

برخی از پزشکان عقیده داشتند سرطان ندارم اما عده ای دیگر گفتند داری! من اصلا از مرگ نمی ترسم. به هر حال تقدیر انسان ها نوشته شده و ما مسلمانیم و باید قبول کنیم. در حال حاضر دیگر دردی را در کشاله های رانم حس نمی کنم و حدود هفت ماه شیمی درمانی کردم و به جز دکتر خودم بقیه اعتقاد دارند من سرطان نداشتم!

با وجود دوره های سخت شیمی درمانی هنوز نمی دانم سرطان دارم یا ندارم؛ هنوز نمی دانم شیمی درمانی هایی که انجام داده ام درست بوده یا نه! من همیشه با همه چیز منطقی برخورد کردم و می کنم؛ با موضوع سرطان نیز منطقی برخورد کردم و در درمان این بیماری، همه تلاشم را به کار گرفتم و اکنون که در کنار شما نشسته ام، نمی دانم سرطان دارم یا ندارم.»

او هنوز مثل گذشته چنان حرف می زند که همه را تحت تاثیر قرار می دهد. به نظر می رسید سرطان از مقابله کردن با او گریخته است.

مصطفوی در پایان این دیدار چند ساعته با تشکر از حضور میهمانان خود، گفت: «یکی از بهترین راه های درمان هر بیماری به اصطلاح صعب العلاج، گفتار درمانی است، کاری که امروز شما با حضورتان انجام دادید.»

در این دیدار، قرار یک مصاحبه هماهنگ شد تا درباره همه مسائل مختلف از گذشته تا وضعیت کنونی فوتبال کشورمان صحبت کند؛ همه چیز مهیا بود که یک روز قبل، در تماس تلفنی اعلام کرد به دلیل درخواست پزشک معالج برای ادامه شیمی درمانی، مصاحبه را به زمان دیگری موکول می کند

این خبر توسط سایت خبرآنلاین منتشر شده و خبر ناب صرفا آن را به اشتراک گذاشته است.

منبع : خبرآنلاین

اخبار گوناگون در خبر ناب